آن که حساب نفس خود کرد سود برد ، و آن که از آن غافل ماند زیان دید ، و هر که ترسید ایمن شد و هر که پند گرفت بینا گردید . و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید . [نهج البلاغه]

مرد خسته شب

 

 

صدای خش خش برگهای خزون تویگوشم ناله می کرد

آسمون بغضشو تو پرده ابرای سیاهش پاره می کرد

رعد و برق نگاه شهر رو با صداش خواب زده می کرد

زمین از این همه سنگینی باد به روی شونش گله می کرد

همچنان پای پیاده فارغ از صدای خشم آسمونی

بی خیال از ناله ها و گله های برگهای زرد خزونی

جادهای بی کسی رو گم می کردم آروم آروم

تن غربت رو می شستم زیر قطرهای بارون

می کشیدم پای خستموتو جاده به هوای بوی خونه

وقتی که صدای خونه منو تا آخر جاده می کشونه

این سرابه توی جاده که چشامو می پشونه

 




علی مقدم ::: پنج شنبه 85/10/21::: ساعت 2:1 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :3849
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
علی مقدم
خوش اخلاق رک گو و عاشق پیشه
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<